نوشته شده توسط : maryam

نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی

 

دل عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت 




:: بازدید از این مطلب : 241
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam


 

مطمئن باش ، برو ...

ضربه ات کاری بود ، دل من سخت شکست ...

و چه زشت به من و سادگیم خندیدی

به من و عشقی پاک ، که پر از یاد تو بود ...

و به این قلب یتیم

که خیالم می گفت   تا ابد مال تو بود ...

تو برو تا راحت تر

تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است 

شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است

خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ...

الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ...

تلافی من .... میرم تا به اون برسی ...

سره راهت نباشم ... راستی ... قد من

دوست داره ...

یک روز فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به  اتش میکشم  اما امروز برای دیدنش حاضر نیستم حتی کبریتی روشن  کنم 

 

 

دلم را مبتلایت کرده بودم

 


 



:: بازدید از این مطلب : 220
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam

آنقدر دوستت دارم که خدا داند ، اين اسرار فقط باد صبا داند ،

 

نخواهم گل که گل بي اعتبار است ، تمام عمر گل فصل بهار است ،

 

تو را خواهم از گلهاي عالم ، که عطر تو هميشه ماندگار است .
 




:: بازدید از این مطلب : 211
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam

مثل ان مسجد بين راهي "تنهايم"هركس هم كه مي ايد،مسافر است،"ميشكند"....هم نمازش را،هم دلم را.....و "مي رود"...




:: بازدید از این مطلب : 179
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 10 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam

 

روزي ميرسد كه برگ برنده ات" دل" ميشود،ولي تو ديگر"حاكم" نيستي،كارگردان وسناريست سريال اين دنيا خداست،مهم نيست نقش ما دراين مجموعه ثروتمند ست يا تنگدست،سالم است يا بيمار،مهم اين است كه خداوند نقشي به ما داده كه بايد به بهترين شكل ان را ايفا نماييم،نبايد از سخت بودن نقش گله مند بود،چراكه سخت بودن نقش،نشانه اعتماد كارگردان به شايستگي بازيگر است،هيچوقت نگوييم رسيدم ته خط.......،اگرهم احساس كرديم رسيديم ته خط.....،به ياد بياوريم كه معلم كلاس اولمان گفت :نقطه سر خط......!تازه دارم حكم بازيهاي كودكيم را ميفهمم....زوووو....تمرين اين روزهاي نفس گير بود.امروز براي عزيزانت احساسي كم نگذار،شايد فردا احساسي باشد و عزيزي نباشد.زخمي بر پهلويم است ، روزگار نمك مي پاشد ومن پيچ و تاب ميخورم و همه گمان ميكنند كه من ميرقصم........حالم را پرسيدند، گفتم رو براهم، نميدانند رو به راهي هستم كه تو رفته اي.......!!!!!

 

 



:: بازدید از این مطلب : 133
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam

از ادما دلم شكست واسه هميشه

دلم ميخواد دعاكنم اما نميشه

حتي خدام جوابمو ديگه نميده

خدا جونم يه كاري كن نگو نميشه

بهم نگو گناه من واسه كي بوده

نگو كه اشتباه من واسه چي بوده

دوسش داشتم،دوسش دارم،قد نفسهام

بدون اون نميتونم،من خيلي تنهام

چه كردن ادما با روزگارم

چه كردم باخودم درمون ندارم

اگه دنيا ميخواست تنها بموني

نميخواستم اونو تنها بزارم

 

 



:: بازدید از این مطلب : 180
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam

 

 

 

مثل اون وقتا هنوز دلم برات لك ميزنه

 

 

 

حسرت داشتن تو پير شده عينك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

صورتم سرخ شده بود اما حالا كبود شده

 

 

 

جدايي يه عمره داره توي اون چك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

اوني كه نميخواستمش ولي منو ميخواست

 

 

 

منوميبينه يه وقت دوباره چشمك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

يادته مشروطه دوست داشتن تو شدم يه عمر؟

 

 

 

هنوزم كامپيوتر داره برام تك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

حالا كه گذشت و رفتي و منم تموم شدم

 

 

 

مث توكي ادمو جاي عروسك ميزنه؟

 

 

 

***

 

 

 

ديشب از خواب پريدم خوب شد،اخه ديدم يكي

 

 

 

داره به ماشين تو هي گل ميخك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

تو كه تنها نبودي يكي پيشت نشسته بود

 

 

 

بگذريم اين دل من هميشه باشك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

اوني كه بهم ميگفت دوست دارم دوسم نداشت

 

 

 

ديده بودم واسه دختره سوتك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

توزياد دوسم نداشتي خب مقصر نبودي

 

 

 

كي مياد امضاء زير قول يه كودك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

نه كه بچه ها بدن،پاك و زلاله قلبشون

 

 

 

ولي نبض قلبشون يه قدري كوچك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

دختر همسايمون نميدونه دوس نداري

 

 

 

داره دوره قاب عكست گل و پولك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

نه كه فكركني به تو نظر داره،ميكشمش

 

 

 

مثلا داره رو زخمام گل پيچك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

كارش اين نيست،طفلكي شب تا سپيده ميشينه

 

 

 

گل وبوته و شكوفه روي قلك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

راستي من چرا تو نامم اينارو به تو ميگم!

 

 

 

نميگم گوشاي رويام ديگه سمعك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

جز واسه نواره تو كه توش صداي نازته

 

 

 

به نفسهام طعم عطر سيب قندك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

ناممو جواب نده،دوسم نداشته باش ولي

 

 

 

نذار اصلا نزنه قلبي كه اندك ميزنه

 

 

 

***

 

 

 

پيش هيچكسي نرو حلقه دسته كسي نكن

 

 

 

چون گناهه،من هنوز دلم برات لك ميزنه

 

 

 

 




:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam

زندگی دفتری از خاطره هاست...یک نفر در دل شب...یک نفر در دل خاک...یک نفر همدم خوشبختیهاست..یک نفر همسفر سختیهاست...چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد وفقط خاطره هاستکه به جا میماند.................



:: بازدید از این مطلب : 205
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam


:: بازدید از این مطلب : 147
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : maryam

وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روی ساختن آن کار می کرد

 

یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد:

 

 چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟

 

خداوند فرمود:

 

آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید؟

 

او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست قسمت

 

متحرک با قابلیت جایگزینی. او آنها را باید برای تولید انواع غذاها بکار

 

ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد، آغوشش را برای

 

التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب شکسته

 

بگشاید. او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد

 

فرشته تحت تأثیر قرار گرفت

 

"فقط با دو دستش… این غیر ممکن است!"و آیا این یک مدل استاندارد است؟

 

"اینهمه کار برای یک روز … تا فردا صبر کن و آنوقت او را کامل کن"

 

خدا فرمود: اینکار را نخواهم کرد و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم

 

است، کامل خواهم کرد

 

"اما ای خدا، او را بسیار لطیف آفریدی"

 

خداوند فرمود: بله او لطیف است، اما او را قوی نیز ساخته ام

 

نمی توانی تصور کنی که او چه سختیهایی را می تواند تحمل کند و بر آن فائق شود

 

فرشته پرسید آیا او می تواند فکر کند؟

 

خداوند پاسخ داد: نه تنها می تواند فکر کند، بلکه می تواند استدلال و بحث کند

 

فرشته گونه های زن را لمس کرد

 

خدایا، بنظر می رسد این موجود چکه می کند!

 

 شما  مسئولیت بسیار زیادی بردوش او گذاشته ای

 

او چکه نمی کند…. این اشک است" خداوند گفته فرشته را اصلاح کرد."

 

رشته پرسید "این اشک به چه کار می آید؟"

 

خداوند فرمود:

 


"
اشکها وسیله او برای بیان غم هاو تردیدهایش، عشق اش و تنهایی اش، تحمل

 

رنجها و غرور اش است

 

این گفته فرشته را بسیار تحت تأثیر قرار داد و گفت "خدایا تو همتا نداری"

 


تو فکر همه چیز را کرده ای. زن واقعا موجود شگفت انگیزی است

 

آری او واقعاًشگفت انگیز است! زن تواناییهایی دارد که مرد را شگفت زده میکند

 

او مشکلات را پشت سر می گذارد و مسئولیتهای سنگین را بر دوش می کشد

 

او شادی، عشق و  اندیشه را با هم دارد. او می خندد هنگامی که احساسی شبیه

 

جیغ کشیدن دارد

 

او آواز می خواند وقتی احساسی شبیه گریه کردن دارد، وقتی که خوشحال است

 

گریه می کند و وقتی که ترسیده است  می خندد

 

او برای آنچه اعتقاد دارد مبارزه می کند و علیه بی عدالتی می ایستد

 

وقتی که راه حل بهتری بیابد، برای جواب دادن از کلمه "نه" استفاده نمیکند

 

عشق او مطلق و بدون قید و شرط است

 

وقتی فرزندانش موفق می شوند گریه می کند

 

ولی او برای فائق آمدن بر زندگی نیرو می گیرد

 

او می داند که یک بوسه و یک آغوش می تواند یک دل شکسته را التیام بخشد

 

او فقط یک اشکال دارد

 

فراموش می کند که او چه ارزشی دارد

 

 




:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()